شیما و لبخند کتاب

شیما از دوستش  خذاحافظی کرد و با خوش حالی به طرف خانه خودشان به راه افتاد . او هرچند قدمی که بر می داشت، کیفش را از این دست به آن دست می گرفت  ودر طول راه چندبار آن را باز کرد تا ببیند چیزی که از دوستش گرفته داخل کیف هست یا نه .. شیما به مطالعه کتاب علاقه زیادی داشت . برای همین هر بار که به خانه ی دوستش می رفت یک کتاب از او می گرفت و دفعه بعد آن را برایش می برد .
آن روز هم وقتی شیما سر کوچه خودشان رسید …

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “شیما و لبخند کتاب”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “شیما و لبخند کتاب”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *